زینب: هارداسان؟.....
....بیز گلمیشیخ.......
...8:15......92.8.15....
نرگس: سلام.....کجایید؟....9:48.....
زینب : سلام سر کلاس، تو کجایی؟......
نرگس:تو سلفم....
نرگس: زینب کتاب شیوه ارائه منو از استاد بگیر.....
....
نرگس : سلام چطوری کثافت ؟ مُردی ؟ خبری ازت نیس چرا؟.....92.8.17....14:51.
زینب:سلام مرسی، تو چطوری؟.....خُل جوون من که هستم....
...
نرگس: 2 روزه اس ندادی کجا هستی؟ کوفت....
زینب: مگه قراره هر دیقه بهت مسیج بدم مزاحمت بشم؟.....
نرگس: کوفتو مزاحم عزیزم.....هر دیقه که نه.....ولی هر روز باید اس بدی حالمو بپرسی.....
زینب: إ ؟.....
.......مثلاً تو کی هستی که من باید یه همچین کاریو بکنم؟......
نرگس: من؟..... خب معلومه دیگه....نرگس خانوم دوس جون جون جونه شما......

زینب: اون که آره اما روتو کم کن...
..
نرگس: خواهر خودت که میدونی روی من کم نمیشه....یه چیزی بخواه که امکان پذیر باشه.....
زینب: خب، باشه.....
نرگس: آفرین دخمل خوب.....
...
.......
زینب : ســــــــلام ، حاج خانوم چطوریانی؟...
...92.8.20......
نرگس: سلام خانوم....خوبم تو چطوری؟ دلم واست تنگ شده....
زینب: غلط کردی....
....خدارو شکر که خوبی....
.
نرگس: عجب بیشعوری هستیا!...نمیشه بهت ابراز احساسات کرد......
زینب: احساسات ابراز شدت تو حلقم......
....
نرگس: کوفت عزیزم...
زینب: عوضی...
نرگس: ها ؟!
زینب : هیچی یعنی همون نرگس جووووووون خیلی دوستت دارم بود....
..
نرگس: آره تو که راس میگی.....
زینب : دیگه اونش به تو ربطی نداره....
..خودم میدونم و خدای خودم.....
نرگس: کوفت....دیوونه....
زینب : مزاحم نشو دیگه....
...خواستم حالتو بپرسم همین.....
..شب خوش...11:14
نرگس: برو بخواب.....
.......
زینب : خواب دیدم شوهرت دزده.....
...با إکیپشون ماشین مارو که دست من بود دزدید، من کلی فک کردم گفتم این شوهره نرگس بود، تحویلش دادیم به آگاهی، به مامان گفتم حتماً باید به نرگس بگم.....
..
....9:47....92.8.23...
......
نرگس: زینب دعا واسه من یادت نره ها.....
زینب: درسته که عددی نیستم ولی دیر گفتی خواهر، الان از هیئت اومدم.....
....23:19....
نرگس: من 10:30 اس دادما! یعنی میخوای بگی به یاد من نبودی؟....
زینب: آخه اونجا که من میرم آنتن نیست....
.....نه اصلاً، تو یه فاز دیگه بودم......
....23:49...
نرگس: تو فاز سپیده یا خانم طالقانی یا دختر عمه جان ؟بی وفا شدی زینب خانم.....23:51
............
زینب : میدونستی اکسیژنی؟ آخه هر وقت میخوام چند لحظه بی خیالت بشم خفه میشم!!......92.9.4
نرگس: عاشقتم....دلم واست تنگ شده حسابی......
زینب : منم دلم برات تنگ شده اکسیژن....
..
........
زینب : امروز میام مطب.....92.9.5....
نرگس: دانشگاهی مگه؟...
زینب: نه الان از خونه میام بیرون..
.....11:54
زینب : چرا ج نمیدی پس؟...
....غذا کم بخور، یه چی درست کردم برا توأم دارم میارم.....12:35
زینب : امروز سمانه هم هست؟.....15:09
نرگس: نُچ نیستش...
زینب: ایشالا 20 مین دیگه میرسم.....
زینب: نرگس تپل مُپل شدی......نی نی داری؟...
...20:13
نرگس:آره ! معلوم بود؟.....
زینب: آره....
..یه جینگیلی نشون داد...
..آخــــــی.....
.
نرگس: کوفت....دیوونه...چاق شدم واقعاً؟......
زینب: آره....
..میگم که یه جینگیلی.....
..یادم رفت تست کنم.....
نرگس: دیوونه....
زینب : سرت شلوغ بودااااا....
....عجق منی تو...
..
نرگس: دو روزه وقت نفس کشیدن بهم نمیدن! قیافت عوض شده بود.....
زینب: آخی.....
......آره همه همینو میگن....
..
نرگس: چیکار کردی که همه همینو میگن؟.....
زینب: موهامو دادم تو...
..مگه ندیدی؟......
نرگس: اونو که فهمیدم گفتم شاید ابروهاتو صفا دادی.....
زینب: اتفاقاً همه میگفتن دادی، گفتم به پیر به پیغمبر ندادم....
نرگس: از کجا معلوم که نداده باشی؟...
زینب: خُب درآوردم زیرشو نشون دادم دیگه.....
نرگس: باید درمیاوردی زیرشو به منم نشون میدادی....
زینب: دیگه اونجا شلوغ بود نمیشد، توأم کار داشتی..
...حالا بعداً درمیارم بهت نشون میدم...
نرگس:هرکی درنیاره نشون نده!....فردا کلاس داری؟....
زینب: در میارم.....
...آره امتحان داریم.....منو شیدا.....
نرگس: ساعت چند؟
زینب: 10 تا 2....
نظرات شما عزیزان: